سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  من و مامان و افطار

چهارشنبه 92/4/26 11:0 ع
 

بسم الله

سلام . ماه مبارک با همه سختیهایی که داره یه قسمت خیلی شیرین داره که همانا وقت افطاریه
بیشتر وقتا وقت افطار منو مامان با هم هستیم، جای شما خالی خیلی خوش می گزره
مامی جونم راس ساعت هشت یه زنگ یه دوستش می زنه که من راه افتادم شما هم بیا!

 

                                                                              

بعدشم تجهیزات و ابزارآلات گفتگوی خصوصی و عمومی با رب کریم را برداشته و ذکر گویان و دعا کنان میرن مسجد .
و طبق معمول من می مونم و هیچ کس و افطاری که هنوز آماده نیست، 
جای شما خالی وقتی می خوام آشپزیکنم اول یه ژست آشپز باشی می گیرم و مثل حرفه اییها شروع می کنم آب و پیاز و با هم مخلوط می کنم تا در اثر یه شعبده بازی عجیب و حرفه ایی از درون قابلمه یه سوپ جو بی نظیر بیرون بیاد ... در این فاصله از حاشیه هایی که بعضا خیلی نقش اساسی دارند غافل نمی شم 
خلاصه هر چی توی یخچال هست بیرون می ریزم و یکمی ترکیب و تجزیه  انجام میدم تا بشه اینی که می بینید ...
شربت آبلیمو جزء ملزومات هر شب افطاری که تمام تلاشمونو انجام میدیم تا راس ساعات 11 به انتهای پارچ برسیم ببینیم بلاخره اون ته چی هست!
بگذریم ، ساعت هشت و نیم سفره با یاد خدای مهربان پهن میشه و همه زحمات چند دقیقه ایی خودمو روش می چینم تا به همه ثابت کنم ما می توانیم !
بعدشم میشینم منتظر تا مامی جون بیاد
مامی جون راس ساعت  نه و نیم درب را می گشاید و پیروزمندانه  وارد منزل می شود، منم شروع می کنم : در باز شد گل آمد سوسن و سنبل آمد، جارو کنید زیر پاش خاک نشینه روی پاش و اینا ... 
بلاخره  می شینیم سر سفره افطار ، مامی جون تازه شروع می کنه به دعاهای تکرای هرشب و هر سال ، الهی که خوشبخت بشی ، عاقبت بخیر بشی و ... (سانسور به جهت ملاحظات اخلاقی) الی آخر ....


جای شما خالی سوپهایی که طرز پخت آن به مشروح گذشت در طعم و رنگ و بو بی نظیر است، دلتون بسوزه
بعد از این که در اثر تناول این غذاهای لذیذ رمقی پیدا شد حالا نوبت منه که کمی طنازی کنم و مهارتهای لوسانه خودمو یه تست اساسی بزنم، لذا دست به کار می شم و می رم جلوی مامی جون و میگم: مامان من بستنی میخوام، همین یک جمله کافیه تا مامی جونم مثل یه شیر زن در کمترین زمان ممکن زره زرین چادرش را بپوشه و با ژست عمیق مادرانه و مهربانانه عازم خرید بستنی برای این جانب شود، جای شما خالی ، بستنی معمولا با رانی همراه میشه . 
خدای مهربان را به خاطر این شبهای زیبا سپاس می گویم، 

 

بعد نوشت: تیر /94 

سلام ...

یادش بخیر روزهای شیرینی بود! و روزهای شیرینی هست . ماه مبارک و افطاری هاش ...

البته به لطف خدای مهربان روال سالهای گذشته برقرار ! با این تفاوت که هر شب مهمون داریم ... یعنی هر شب ! می دونم باورش سخت! خودمم به سختی می تونم باور کنم ... 

ولی خدایی فکر نکنید از اون مهمونها که تا می رسن، دست به کار میشن و کار پخت و پز را از دستم قاپ می زنن!! 

از اون دست مهمونهایی که هندوانه های بزرگ می دن زیر بغلم و می شینن تماشا می کنند!! عزیزانم بهم میگن سرآشپز ! سرآشپز امروز غذا چی داریم (رو رو برم) سرآشپز غذای جدید چی داریم !! 

سرآشپز بیچاره !! نگاهشون می کنم و می خندم! عزیزم چی دوس داری برات همون درست کنم!  

منم کم نمیارم ! میگم خب وردست عزیزم بیا که به موقع آمدی ... والا 

سعی میکنیم روزهایی که به سرعت باد می گذرند، خاطره های خوب بسازیم ! ماه مبارک برای ما یادآور روزهای خوب !


  به قلم : غلامحسین افشردی

  سخن :  


: لیست کامل یاداشت های این وبلاگ :

99/9
شوفاژ
شهادت هنر مردان خداست ...
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 10
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 9
پاسداری
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است8
شنبه / 9بهمن / 1361
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است7
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 6
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 5
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 4
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 3
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است 2
انتشار بدون ذکر منبع بلامانع است
[همه عناوین(152)][عناوین آرشیوشده]